یستنی کاکائویی
بدون عنوان
مچ گیری از مامان
گاهی که مشغول بازی میشوی با خودت یا لولوی عزیزت حرف میزنی من دزدانه و حریص نگاهت می کنم و مست میشوم و چه شورانگیزست لحظه ای که سر بلند میکنی و نگاهمان تلاقی میکند تو مچم را می گیری و من لو میروم تو شور و عشق مرا می فهمی و من شوق و دلگرمی تو را ...
نویسنده :
simin
16:31
همه دارایی من
هر کس به دلیل هدف یا تعهدی که دارد در برابر زخمهایی که روزگار بر جسم و روحش میزند می ایستد و مقاومت میکند تعهد من پاکترین و مقدسترین موجود عالم است پرهام عزیزم ...
نویسنده :
simin
16:29
پسرم پرهام (1)
تو بزرگ می شوی و من قند توی دلم آب می شود مرض قند خواهم گرفت آخر از تماشای تو ...
نویسنده :
simin
11:57
پرهام و دریای خوشحال
" وقتی تو خوشحال می شوی قلب منهم وسعت و طراوت بهشت را به خود می گیرد " این یکی دو روزه شمال بودیم و دریا به قول پرهام همش عصبانی عین پنج شش ساعتی که دریا خوشحال شد و سر کیف اومد پرهام توی بغلش بود و از سر و کولش بالا میرفت ...
نویسنده :
simin
11:57